سلام دوستان خوبید من که زیاد خوب نیستم نمی دونم چرا این روزا همه چی واسم یکنواخت شده و هیچ تنوعی نداره ولش کن بیخیال

شما وقتی سر کلاس هستید جزء کدوما هستید

تقریبا نزدیکه امتحانات هستش بشینید درس هاتون رو بخونید که مثله من تجدید نیارید

یه بار دو تا از درس هام رو افتادم یکیش رو تک ماده کردم و اون یکی رو امتحان دادم روز امتحان کتاب رو با خودم بردم واسه تقلب و زیر لباسم گذاشتم تو راهروی مدرسه داشتم امتحان رو می نوشتم که دیدم دارن در ودیوار و سم پاشی می کنند نمی دونم چرا

بعد ناظم و مدیر و همه رفتن بیرون ودر رو بستن منم از خدا خواسته کتابم رو در اوردم و شروع کردم از روش نوشتن وقتی سوالا رو نوشتم دیگه چشمام داشت میسوخت هیچکس هم نبود بلند شدم رفتم پشت بوم

داشتم پایین رو نگاه میکردم که یهو ناظم من رو دید گفت اون بالا چیکار میکنی گفتم تقصیر من چیه من رو جا گذاشتید به دیوارا که نگاه میکردم کلی از بچه ها روش خاطره نوشته بودن واسه خودم هم بود : یادگاری از طرف میثم مسعود رضا آرمین

بعد اومدم پایین اون روز شانس اوردم که هم امتحان رو خوب دادم هم چیزیم نشد

آرزوی بهترین ها رو واستون دارم


+ یکی از دوستام تازه عمل کرده و الان توی خونه هستش امیدوارم هر چه زودتر خوب شه